هر که آمد نشانِ ایمان داد ، کرده قصدِ فریبِ ما مردم 

یا کسی که به زهد فرمان داد ، کرده دستش به جیب ما مردم 


گاه گاهی زِ دفتر و دیوان ، گاه گاهی زِ سفره ی بی نان 

گاه گاهی زِ طفلِ بی بابا ، گاه خورده زِ سیبِ ما مردم 


تا شکمها ، پر شد از نعمت ، میزند لافِ طاعت و خدمت 

خادمِ آستانِ خود شده اند ، والیانِ نجیبِ ما مردم 


خوردنِ چشمه هایِ این سامان ، بردنِ  دشتهایِ این دامان 

شد نسیبِ امیر و یارانش ، غصه اش شد نسیب ما مردم 


تا که با یکدگر غریبه شدیم ، از همین مارها گزیده شدیم 

از سپید و سیاه می ترسیم ،کَس نباشد حبیبِ ما مردم


بغضِ کال از درونِ خود چیدیم ، جایِ گریه دوباره خندیدیم 

قصه ی سیلی است و صورتِ سرخ ، حال و روزِ عجیبِ ما مردم 


بارالها ، رواست بر این سوز  ،چرخشِ قهرمانیت امروز 

تا بچرخد مسیرِ خوشبختی ، سویِ حالِ غریبِ ما مردم 


درد هم پشتِ درد می آید  ، پشتِ هم آهِ سرد می آید 

اشک از چشمِ مرد می آید  ، رفته صبر و شکیبِ ما مردم 


بارالها خودت به ما گفتی ، که دعا کن اجابتش با من 

پس چرا بی ثمر شده یا رب ؟ ذکرِ اَمّن یُجیبِ ما مردم 


قسمت میدهم خداوندا ، شیخ و ملا ببر برایِ خودت 

بعد از آن هم به دردِ ما برسان ، از سپهرت طبیبِ ما مردم 



                                      #سپهر



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کانال اموزش فتوشاپ پنجره دوجداره upvc | ایران یو پی وی سی فروشگاه اینترنتی شاپ سرا سید حسین احمدپناه رمان آنلاین JAZIRE_RC تاریخ ایران و جهان اموزشی آموزش کسب درآمد از اینترنت بدون سرمایه sarmagarma